در چند سال اخیر، شاهد افزایش چشمگیر بازیهایی بودهایم که با هدف بازآفرینی فضای بصری و احساسی بازیهای ترسناک کلاسیک، به سبک گرافیکی نسل پنجم کنسولها (بهویژه پلیاستیشن ۱) روی آوردهاند. بازیهایی با گرافیک پولیگونی ۳۲ بیتی که اغلب در حد پروژههای کوچک یا اثبات ایده باقی میمانند. اما بازی Heartworm از همان ابتدا قول داد که یک تجربه کامل، با کیفیت و در اندازه بازیهای کلاسیک واقعی ارائه دهد.
این بازی توسط توسعهدهنده مستقل «وینسنت آدینولفی» ساخته شده و ناشر آن کمپانی DreadXP است. Heartworm شما را وارد داستان زندگی شخصیت اصلی، «سم»، میکند؛ دختری که در جستجوی پاسخها و التیامی برای زخمهای گذشته و مرگ اعضای خانوادهاش است. اما آیا Heartworm موفق میشود در میان بازیهای نوستالژیک، حرفی برای گفتن داشته باشد؟ یا مانند بسیاری از بازیهای مشابه، در دام کلیشهها و ضعفهای فنی میافتد؟
گرافیک و طراحی هنری؛ نوستالژی با چاشنی مدرنیته
با شروع بازی، وارد دنیایی کمپولیگان و تاریک میشوید که اکتشاف و حل معماها خیلی زود آغاز میشوند. طراحی هنری بازی بینظیر است؛ گویی از دل دهه ۹۰ بیرون آمده، اما با بهبودهایی که در آن دوران ممکن نبود. دوربینهای سینمایی، متحرک و پرتنش به خوبی حس ترس و تعلیق را القا میکنند. بافتها و مدلسازی سهبعدی محیطها با جزئیاتی خیرهکننده همراهاند که در عین سادگی، حس یک تجربه اصیل را منتقل میکنند.
نورپردازی نیز نقش مهمی در زیبایی بصری بازی دارد و باوجود تیم کوچک سازنده، کیفیتی فراتر از انتظار ارائه میدهد. همین جذابیت بصری، شما را ترغیب میکند تا به کاوش در دنیای بازی ادامه دهید و با چالشهای آن روبرو شوید.
گیمپلی: تعادل میان معما و بقا
در طول بازی با ترکیبی از معماها و مبارزات مواجه خواهید شد. تعادل خوبی میان درجه سختی برخوردها وجود دارد؛ بهطوریکه بازیکن مجبور است تصمیم بگیرد که کدام دشمن را نادیده بگیرد و با کدامیک مقابله کند. منابع مبارزه – مانند آیتمهای احیای سلامت و فیلم برای دوربین – بسیار محدود هستند. این باعث میشود تا در مصرف منابع دقت بیشتری داشته باشید.
البته برخی از مکانیکهای اولیه مانند استفاده از فلش دوربین برای روشن کردن مناطق تاریک یا نصب ماژولهای خاص، در ادامه بازی کمتر بهکار گرفته میشوند. این موضوع ضرر جدی به بازی نمیزند، اما جای کار بیشتری در این زمینه وجود داشت.
مبارزات با باسفایتها نیز تنوع خوبی دارند و طراحی بصری دشمنان، به طرز مؤثری ترسناک و دلهرهآور است. این مسئله باعث میشود حس خطر در بیشتر دقایق بازی همراه شما باشد.
معماها: ساده اما فکر برانگیز
معماهای بازی بهطور کلی سادهاند، اما بهاندازهای پیچیده هستند که شما را به فکر وادارند. گاهی حتی نیاز به یادداشتبرداری نیز پیدا میکنید. این موضوع تجربهای رضایتبخش ایجاد میکند، هرچند ممکن است در روند حل معماها کمی بازگشت به عقب (Backtracking) داشته باشید.
نقشه بازی بسیار خوب طراحی شده و حالوهوای نقشههای سری Silent Hill را تداعی میکند. آیتمها و مناطق مهم بهخوبی علامتگذاری میشوند، اما یک نقطه ضعف اینجاست که محل دقیق شخصیت و جهت حرکت او روی نقشه مشخص نیست. همین مسئله میتواند باعث گمشدن یا سردرگمی در برخی لحظات شود، بهویژه با زاویههای ثابت دوربین که بعضاً دیر تغییر میکنند.
صداگذاری و موسیقی: در خدمت زیبایی، نه در خدمت وحشت
صداگذاری بازی با وجود سادگی، حس قدیمی بودن را بهدرستی منتقل میکند. اما موسیقی بازی چندان در ایجاد ترس موفق نیست. تنها یکی دو قطعه موسیقی واقعاً حس تنش یا ترس را منتقل میکنند؛ باقی قطعات بیشتر حالتی آرام یا «ریلکس» دارند، که گاهی با فضای ترسناک بازی در تضاد است.
نکتهای که برای برخی بازیکنان خوشایند نیست، شباهت بیش از حد موسیقی برخی مراحل به آثار مشهور دنیای وحشت است. این شباهت گاهی تا جایی پیش میرود که بیشتر از ادای احترام، به کپیبرداری شبیه است. همچنین طراحی برخی مکانها – مانند راهروها یا اتاقها – تقریباً نسخهای یکبهیک از محیطهای بازیهای کلاسیک است. اگر اینها فقط یک ایستر اگ بودند، قابل درک بود؛ اما وقتی بخشی از گیمپلی اصلیاند، کمی حس تقلید بیش از حد را ایجاد میکنند.
روایت و صداپیشگی: ساده اما اثرگذار
داستان Heartworm گرچه پیچیدگی خاصی ندارد، اما از نظر احساسی تأثیرگذار است. صداپیشگی شخصیت اصلی و روایت کلی بازی با توجه به بودجه محدود، فراتر از انتظار ظاهر شده است. روایت به صورت چند بخش مستقل دنبال میشود که هرکدام به یک رویداد خاص از زندگی «سم» میپردازند. اشاراتی به سلامت روان و تردیدهای درونی نیز در متن داستان دیده میشود که لایههای جالبی به روایت میافزاید.
پایانبندی داستان ممکن است کمی مبهم و نهچندان رضایتبخش باشد. سه پایان مختلف برای بازی در نظر گرفته شده، اما هیچکدام حس جمعبندی کامل یا اوج احساسی عمیق ندارند.
کنترل و عملکرد فنی
کنترل بازی با گیمپد بسیار روان است و گزینههای متعددی برای شخصیسازی دکمهها وجود دارد. دوربین از نمای سومشخص معمولی به حالت شانهای (Over-the-Shoulder) نیز قابل تغییر است که به دقت در مبارزات کمک میکند.
از نظر فنی، Heartworm عملکرد بسیار خوبی دارد و تقریباً هیچ باگ یا مشکل فنی مهمی گزارش نشده است. این سطح از بهینهسازی در یک بازی مستقل، تحسینبرانگیز است.
جمعبندی: تلخ و شیرین، اما ارزشمند
مدت زمان تجربه Heartworm برای بیشتر بازیکنان بین ۴ تا ۶ ساعت خواهد بود. اگرچه در پایان ممکن است احساس کنید جای محتوای بیشتر یا پایانبندی قویتری خالی است، اما در مجموع بازی توانسته یک تجربه متمرکز و منسجم ارائه دهد.
Heartworm یک تجربه ارزشمند برای علاقهمندان به بازیهای ترسناک کلاسیک است. اگر انتظار یک شاهکار ندارید و صرفاً دنبال یک سفر ترسناک با حال و هوای نوستالژیک هستید، این بازی میتواند شما را راضی کند. فقط کافیست ذهنتان را از مقایسه مداوم با بازیهای بزرگ قدیمی خالی کنید و اجازه دهید داستان و فضای رازآلود بازی شما را در خود غرق کند.
- گرافیک و طراحی هنری
- تعادل بین معما و بقا
- طراحی معماها
- خط داستانی بازی
- کنترل و عمکرد فنی
- موسیقی و صداگذاری
- کوتاه بودن مدت زمان بازی
Heartworm: نقد و بررسی بازی Heartworm – Pedram